• وبلاگ : مشاوره تعبير خواب فال
  • يادداشت : مشاوره تعبير خواب فال
  • نظرات : 7 خصوصي ، 16 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام خواب ديدم توي مطب خانم دکتري ناشناس هستم ازش ميخوام قرصهاي اعصابمو که تموم شده (واقعا)بنويسه مطبش شلوغ بود ده هزارومن بعنوان رشوه گذاشم روي ميزش قبول نکرد وآروم گفت اينارو دکتر اصليت گفته بايد چهل ماه بخوري منظورش اين بود (نه بيشر) داشم بيرون ميومدم توي راهرويي که ديوارهاي خيلي ضخيمي داشت اتاق بغليش اقاي هيکلي رو ديدم البته از گردن به بالا معلوم نبود که داشتن به خاطر اعمال بدش شکنجه ميکردن يا براي شکنجه مي بردن . بيرون راهرو آدمهايي نشسته بودن بعد بصورت مربع بينشون ترک ايجاد شد و هر کدوم تنها شدن که اونهم انگار منتظر مواخذه بودن
    مشکرم