• وبلاگ : مشاوره تعبير خواب فال
  • يادداشت : پاسخي براي دوستان بدون ادرس ندارم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    با سلام خدمت شما
    دختر خواهر من 10 ساله است و اون روزي که اين خواب رو ديده بود روزه بوده حدود ساعت 3 نيمه شب خواب ميبينه:
    مادرش رماتيسن شديد داره و با اين حال در خواب ميبينه که مادرش فوق العاده لاغر شده و ميتونه بدوه و بعد پدرش در خواب داشته صورتش رو اصلاح ميکرده و همچنين مادرش. و خودش داشته تلويزيون ميديده .
    بعد مادرش به پدرش ميگه زود آماده شن تا بريم و ميان به عروسي من اين فرد از دوستان شوهر خواهرم هستند که شنيدم جديدا نامزدي کردن.
    اونها وقتي ميرسن که عروسي ما تمام شده . من اهل شيراز هستم اما الان تهرانم و اين فرد هم تهرانيه .
    اما عروسي در تالاري بوده به اسم تالار شيراز.
    در خواب خواهر زاده من عموش و يکي ديگه از دوستان پدرش هم بودن که ما دو نفر رو نگاه ميکردن و ناراحت بودن. اما بقيه خوشحال.
    بعد دوباره خواب ميبينه که من و اون فرد دوباره با هم هستيم و ميخنديم و عموش و اون فرد ديگه آتيش ميگيرن!!!!!!!!
    واما دو خواب خودم
    خواب ديدم با لباس صورتي خوابيدم تو اتاقي که نميشناختم وقتي بيدار ميشم همون فردي که خواب ديدن من باهاش عروسي کردم روبروم دراز کشيده و ميگه ميخوام چيز هايي رو بگم که هيچ وقت نميتونم
    بعد من به ايشون ميگم که بلند شن دوست ندارم شوهر خواهرم بياد تو و فکري بکنه و اون دوست ديگه رو ميبينم که نگرانه دور اتاق ميچرخه و از ش ميخواد که بلند شه
    اون فرد با ناراحتي بلند ميشه لباسش رو عوض ميکنه يا ميپوشه يادم نيست . يه گوشه ميشينه و در حال کتاب خوندن يا موسيقي گوش دادن ميشه و من هم لباس ميپوشم و با ون فرد در حال صحبت ميشم که شوهر خواهرم مياد و سراغش رو ميگيره و من ميگم که اونجا نشسته و ما هم داريم حرف ميزنيم
    و اما خواب دوم من
    خواب ديدم با دوستم داريم راه ميريم و حرف ميزنيم که اين آقا مياد و با يک ماشين عجيبه نه سقف داره نه در فقط يک صندلي رو يه فلز با چرخ، وجلوي يک ساختمون بلند مي ايسته و نامزدش رو صدا ميزنه و اون دختر من رو نگاه ميکنه اما اون آقا نه .
    حالا که يادم مياد اون دختر يه جورايي شباهت به من داشت در صورتي که در واقعيت اين جوري نيست.
    و من ناراحت شدم و ميرم و دوستم ميگه گفتم منتظر اين روز باش تو که ميدونستي اين روز مياد پس چرا ناراحت شدي؟
    ميدونم خيلي طولاني شد ولي خواهشا بگيد تعبيرش رو بهم
    ممنون