من خواب ديدم توي دستشويي يه جن ک ه نور قرمزرنگي بود منو اسير کرده نميذاره بيام بيرون. بالاخره ميام بيرون .
تو خواب به مامانم ميگم همون قبليه دوباره اومده سراغم .باور کنيد جنه.روحانيا خرافات نيستن جن گيري وجود داره. جايي که توشيم برام اشنا نيست ولي ميدونستم خونه خودمونه.
بالاخره ميرم سراغ يکي که تو خواب ميشناختمش و ميدونستم کارش درباره ي اجنه است.
دپنفر هم باهام هستم .
وقتي دلگاشتم ميرفتم تو ماشين چهارنفر بودن .
يکيش يه پيرزن بود که غقب کنار من نشسته بود راننده رو نميدونم.
ولي کنار راننده کسي بود که ميگفت من امام علي هستم.
يه لحظه تو ماشين حس کردم جن وارد وجودم شده هي گفتم اعوذ بالله من الجن و النس.
رلننده تبديل به يه چيز ديگه شد و پيرزن از بين رفت.
چهره خودمم تغيير کرد.
وقتي رسيديم يه سالت تئاتر يا همچين چيزي بود.
رفتم پايين و ديدم توي اتاق هموني که با جنا اشنا بود وايساده و يه عالمه بچه با لباساي عجيب پايين پاش نشستن به حرفاش گوش ميدن.
اول اود مثلا کمکم کنه مثلل.
تو حرفاش فهميدم افراد گلوري( دقيقا همين اسمو گفت و بچه ها به عنوان مثال هر کدوم شخصيت کارتوني که لباسش تنشون بود رو ميگفتن مثلا دري دريايي) يا گلوريا جن شدن و هرکدوم تغريبا مثل همزاد ادما هستن که وقتي اونارو از بين ببرين جن از وجود افراد عادي خارج ميشه.
شروع به کشتن همهي اونا کردم و موفق شدم.
قبل از کشتن اوني که معلمشون بود گفت جن تو در يه عروسکيه که اسمشو گفت.
اونم کشتم و داشتم ميرفتم بيرون که از خواب بيدارشدم..
در لحظه اول در دستشويي که فهميدم جن ها برگشتن نترسيدم زياد چون انگار قبلن يک بار اومده بودن و رفاه بودن....
سن 16دختر.